جدول جو
جدول جو

معنی لاک سر - جستجوی لغت در جدول جو

لاک سر
از توابع بابل کنار بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشک سر
تصویر خشک سر
بی عقل، احمق، تندخو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صاع سر
تصویر صاع سر
صدقۀ سر، زکات سر، زکات بدن، زکات فطره که در عید فطر بدهند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک سرخ
تصویر خاک سرخ
نوعی خاک به رنگ سرخ که دارای مقدار زیادی اکسید آهن است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خاک رس
تصویر خاک رس
رس، نوعی خاک که از امتزاج آن با آب خمیری چسبنده حاصل می شود و می توان آن را به شکل های مختلف درآورد و به واسطۀ مواد خارجی به رنگ های زرد، سرخ، خاکستری، سبز، سیاه، سفید در می آید، رست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سبک سر
تصویر سبک سر
سبک مغز، سفیه، بی خرد، برای مثال سر مردمی بردباری بود / سبک سر همیشه به خواری بود (فردوسی - ۷/۱۵)، خودرای، فرومایه، پست
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
زاغ سار. مثل زاغ در سیاهی. کنایه است از شخص سیاه چرده:
بدست یکی زاغ سر کشته شد
به ما بر چنین روز برگشته شد.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(بِ سَ)
رجوع به خاک برسر شود
لغت نامه دهخدا
(کِ سُ)
خاک رس. رجوع به خاک رس شود
لغت نامه دهخدا
(کِ رُ)
گل رست. خاک قرمز. گل سرخ. خاک سرخ. گل چسبنده. رنگ خاک رس در وقتی که کاملاً پاک باشد سفید است ولی اغلب خاک رس برنگهای خاکستری، زرد، آبی، قرمز، سبز و سیاه یافته میشود ولی خاک رسی که کاملاً پاک باشد قرمز است و این رنگ بواسطۀ اکسید آهنی است که در او است
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ده کوچکی است از دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان. ناحیه ای است در 24 هزارگزی جنوب خاوری سی پل و 60 هزارگزی جنوب رودسر. این ده در منطقۀ کوهستانی قرار دارد وآب و هوای آن آب و هوای مناطق سردسیری است و دارای 30 تن سکنه میباشد. شغل اهالی گله داری است و زمستان ها به گیلان میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
آنکه خیالات فاسد و اندیشه های تباه در سر داشته باشد. (آنندراج) ، نعت است مر کسی را که صاحب خیالات فاسد میباشد. چون: ’آدم خام سر چنین کند’
لغت نامه دهخدا
(خُ سَ)
دیوانه. سودائی مزاج. تندخوی که آن را کله خشک نیز گویند. (از انجمن آرای ناصری) (از ناظم الاطباء) (از برهان قاطع) ، کنایه از بیهوده گوی و بیهوده کار باشد. (از انجمن آرای ناصری) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ لَ سَ)
از دیه های هزارجریب. (مازندران و استراباد رابینو ص 122 و ترجمه همان کتاب ص 164)
لغت نامه دهخدا
(رَ کِ سَ)
فرق سر. میان بالای سر. رجوع به تار و تارک شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَ)
دهی از دهستان اهلمرستاق است که در بخش مرکزی شهرستان آمل واقع است و 230 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(رِ سَ)
تارک سر: فرق، تار سر که راهی است میان موی سر. (منتهی الارب). مفرق، تار سر که فرق جای موی سر است. (منتهی الارب). قبض،بزرگ شدن سر یا تار سر. (منتهی الارب). قلۀ تار سر مردم. (منتهی الارب). رجوع به تار (مخفف تارک) شود
لغت نامه دهخدا
(جِ سَ)
بزرگ. گرامی سرور. ارجمند:
چو تخت آرای شد طرف کلاهش
ز شادی تاج سر میخواند شاهش.
نظامی.
از پی آن گشت فلک تاج سر.
نظامی.
، تاج سر بودن. بزرگ و مافوق و سرور بودن:
کلاه سروریت کج مباد بر سر حسن
که زیب تخت و سزاوار ملک و تاج سری.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ سَ)
مخفف سبکسار. بی مغز و بی وقار و کم مایه. (آنندراج). فرومایه. (غیاث). نادان. کم خرد:
برهّام گفت این بد ناهمال
دلیر و سبک سر مرا بود خال.
فردوسی.
کسی را کجا چون تو کهتر بود
ز دشمن بترسد سبک سر بود.
فردوسی.
سر مردمی بردباری بود
سبک سر همیشه بخواری بود.
فردوسی.
جوان هم سبک سر بود خویش کام
سبک سر سبکتر درافتد بدام.
اسدی (گرشاسب نامه).
سپه را چو مهتر سبک سر بود
شکستن گه کین سبک تربود.
اسدی.
سبک سران حسد گر زبون عزم تواند
عجب مدان که شود خس بدست باد اسیر.
اثیر اخسیکتی.
چون عاشق دلتنگ بر روی اصفهان سرگردان وتردامن سبک سر در ایام بهار بهر سوی روان و دوان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 12).
بر سبک سر نشاید ایمن بود
که سبک سر بسر درآید زود.
اوحدی
لغت نامه دهخدا
(سِرر)
پاک سریرت. پاکدرون. پاک باطن
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
خاک آستانۀ در. کنایه از دنیاست. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لاکونر
تصویر لاکونر
فرانسوی نبودی لانی (حفره ای)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لچک بسر
تصویر لچک بسر
زن، زن ضعیف ضعیفه، دشنامی است مردان ترسو وبی جربزه را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاک سر
تصویر پاک سر
پاک درون پاک باطن پاک سریرت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاج سر
تصویر تاج سر
بزرگ، گرامی، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خام سر
تصویر خام سر
کسی که اندیشه های بیهوده در سر دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خاک رس
تصویر خاک رس
خاک قرمز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زاغ سر
تصویر زاغ سر
آنکه دارای سر سیاه مانند زاغ باشد، ظالم سر سخت سیاه دل قسی القلب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از باد سر
تصویر باد سر
مغرور و متکبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک سر
تصویر خشک سر
((خُ سَ))
تندخو، سودایی، بیهوده گو، بی عقل، خشک مغز، سبک وزن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سبک سر
تصویر سبک سر
ابله
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از خشک سر
تصویر خشک سر
متعصب
فرهنگ واژه فارسی سره
قبرستان، گورستان، بر سر مزار کسی رفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
محله ای در شهرستان آمل، کنار دریا، مدخل ورود رودخانه به دریا، مکان یا محلی که در
فرهنگ گویش مازندرانی
خوشه بستن یکنواخت و کامل برنج در شالی زار
فرهنگ گویش مازندرانی